تا ابـد مـرئـوس مائـیم وریـاست با شما
نازشصت هرکسی ما را رسانده تاشما
انقـلاب عـلم،با کرسی درست پا گرفت بحث واستدلال ازعصرشما بالا گرفت
فقه ما از نور فـقه جعـفری معـنا گرفت میشودجزء مفاخرهرکس اینجا جاگرفت
راه گـم کـرده کـنـارتراه پـیـدامیکـند
ازدمت پـیـر زنی کـار مسیـحا میکـنـد
آبـروی پــرچــم در اهــتـزازمـا تـویـی از بـقـیـه بـینـیـازیـم ونـیـازمـا تـویـی
ما هـمـه اهـل نـمازیـم ونـمـازما تـویی پسشفاعتکنکه تنها چارهسازماتویی
بانی ترویجعـاشورا تویی!پس بیگمان خانهات یعنی حسینیه شما هم روضهخوان مجلس درست شلوغ وخانهاتخلوتشده سـهـم تودراین دیـارآشـنـا غـربت شده
بازهم پشت دری لـبـریز جـمعـیت شده خـانـۀ امـنالـهــی سـلـب امـنـیـتشــده
آتشی از خانۀ زهرا به این در هم رسید
ارثدست بسته حیدربهجعـفرهمرسید
پیرمرد شهـر ازدارالعـباده رفـتـنـیـست نورحق باعـدهای ابلیس زاده رفتنیست دستهایش بستهشد پس بیاراده رفتنیست بیعـمـامه بیعـبـا پای پـیـاده رفـتنیست
کوچه درکوچه به پشت اسب حالا میدوی
پیـش چـشـم مردمی بیعـارتنها میدوی گرچه کوچهگردیودستتوبند سلسلهست راستی آقا بگو دورشما هم هلهله ست؟ راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟ راستی آقا دلت دلواپس یک قافـله ست؟ نیزهداری هم اگرباشد سری برنیزه نیست
قلب هجده پارۀ پیغـمبری بر نیزه نیست